پراکنده از عکسهای پارسا
اینا یه سری از عکسای قدیمی پارساست که همه رو با هم تو این پست گذاشتم. موضوع ندارن
اینجا تالار میلاد نوره اراکه و پارسا یکسال و سه ماهشه(عروسی دائی علیه)
اینا یه سری از عکسای قدیمی پارساست که همه رو با هم تو این پست گذاشتم. موضوع ندارن
اینجا تالار میلاد نور اراکه و پارسا یکسال و سه ماهشه(عروسی دائی علیه)
اینجام همون تالاره اما سه ماه بعدش
28 صفر(عباس آباد)
بدون شرح
انگار مجبوره که هم کلاه بذاره هم عینک آفتابی بزنه!!!والاااا
لااقل اینجا کلاهشو برداشته!
اینجا کلینیکی بود که توش کار می کردم.این زخمی که روی بینی پارساست حاصل بالا رفتن از صندلی و سپس قرار گرفتن روی میز و آنگاه شیرجه زدن به صورت افقی کف آشپزخانه است. ماشالله گل پسرم شیرجری بود واسه خودش!
وقتی می رفت مهد چون نسبتا نزدیک خونه بود پیاده برمی گشتیم. توی راه گاهی میذاشتم پیاده بیاد. این عکس که میبینید حاصل خستگاشه وسط خیابون!
اینجام حیاط مهد کودکه
سیزده بدر
بچم با تمام قوا داره کمک می کنه!
وقتی نمیخواد عکس بندازه:
این یکی هم بی هوا بود وگرنه یه شکلکی در می آورد!
یه جای فوق العاده زیبا توی تفرش هست که اسمش طرارانه.اگه گذرتون افتاد حتما برید
تنبل خان میخواد بیاد بغل
حالا اینجا هرکاریش می کنیم نمیاد
بچم عاشق هندونه است، میتونید مشاهده بفرمایید!
پارسا و فاطمه و امیرحسین بچه های دائیاش
عباس آباد شازند
اینجام از اون وقتائیه که نمیخواد عکس بندازه!(مشغول آلوچه خوردنه)
یه جای تفریحی زیارتی توی فراهان هست به اسم علی بلاقی(ali bolaghi) که البته اونوقتا پارسا جان بهش می گفت آقا الاغی!
نزدیک علی بلاقی یه روستای خالی از سکنه هست به اسم کله(kele) که واقعا قشنگه بخصوص با بناهای خرابش
پارسا خونه مادرش حسابی حکمش رواست! با اختیارات تام خودش و بدون رضایت مامانش میره توی کوچه و بازی می کنه.البته ناگفته نماند توی کوچه مادر جونش چندتا بچه خیلی خوب هستن که حالا حسابی با هم دوست شدن.
اینجا ماشینشو برده تو کوچه و ...
ادامشو خودتون با روایت تصویر ببینید:
بذارید خودم بگم: رفته بود تو کوچه، دمپاییاشم درآورده بود و نمی اومد داخل. بهش گفتم بیا تو، اومد ولی دمپائیاشو نیاورد، مجبورش کردم برگرده و بیارشون و بعد توی حیاط بازی کنه