کوه
جاتون خالی 12 اردیبهشت که جمعه بود با خواهرم و داداشم رفتیم کوه.خیلی خوش گذشت.یه عالمه ریواس چیدیم.من تا حالا خودم ریواس نچیده بودم. به بچه ها هم که حسابی خوش گذشت. اول رفتیم کوههائی که ریواس داشتن.بعد از چیدن ریواس هرجا می رفتیم شلوغ بود. آخرش رفتیم کله. یه روستائیه که خیلی خوش آب و هوا و سرسبزه اما سالهاست که خالی از سکنه است و خونه هاش خراب شدن.
اول عکس یه ریواسو واستون میذارم:
و در ادامه....
پارسا و محمدمعین
اینجا پوریا تازه از خواب بیدار شده:
دیدیم موهاش خیلی فشن شده ! کلاه گذاشتیم سرش!
اینجا یه رود کوچک بود که بچه ها حسابی توش بازی کردن.من واسه پارسا و پوریا خیلی لباس برده بودم و در نهایت وقتی می خواستیم برگردیم خونه با لباسای خیس برگشتیم!!!!!
پوریا داره گل به من هدیه میده:
اینجا بالای کوهه! خیلی باد شدید بود. به موهای پوریا دقت کنید:
اینجا پارسا کلاه لباسشو گذاشته بود رو سرش تا باد کمتری به سرش بخوره!
پارسا و عارفه
و در پایان؛
پوریا خسته از شیطنت آروم خوابیده: