از پارسا بگم...
چند وقتیه این پوریا شده سوژه وبلاگ و هرچی پست میذارم از این پررو خانه! نقش بچم پارسا به شدت کمرنگ شده! گفتم اول بذار یه پست واسه پارسا بذارم بعد برم سراغ پوریا.
مدرسه ای که پارسا رو واسه پیش دبستانی ثبت نام کرده بودم، فوق العاده مدرسه خوبی بود.
اما تنها مشکلی که بود شهریه سنگینش بود که واسه ما که کارمندی هستیم با جیبهای خالی سنگین بود. از اونجائی که مدرسه دولتی هم نمیخواستم بنویسمش بهترین گزینه رو مدرسه شاهد دیدم. بنابراین با پوریا شال و کلاه کردیم و راهی مدرسه شاهد شدیم برای ثبت نام پارسا جان. بعد از جمع بندی,امتیازاتمون شد 102/5
من به اون آقاهه که ثبت نام میکرد: امتیاز خوبیه؟؟؟(با لحن خانوم شیرزاد بخونید!)
اون آقاهه:یه جای دیگه هم ثبت نامش کن
من: آخه چرا؟
آقاهه: 25 خرداد زنگ بزن ببین امتیازش نسبت به بقیه چطور بوده و اینکه ثبت نامش قطعی شده یا نه؟ اما حتما جای دیگه بنویسش
من:
در همین اوضاع توجهم به میز بغل دستی که اونجا هم ثبت نام میکردن جلب شد.اینکه چرا توجهم به اونجا جلب شدم جالبه!
آقائی که اومده بود پسرشو ثبت نام کنه عینک داشت و یک ابسیلون شبیه بابای پوریا بود(یک ابسیلون ها نه بیشتر) این پوریا هم هی واسش ذوق میکرد و دست وپا میزد و میخندید.آخرش که دید آقاهه توجهی بهش نمیکنه با هزار زحمت خودشو آویزون کرد و کت آقاهه رو گرفت.حالا دیگه مگه ول کن بود. مرده بودم از خجالت.هی میگم بچه آبرومو بردی آما حالیش نمیشه!
بله؛ بدین ترتیب ما متوجه میز بغل شدیم و دیدیم که حضرت والا امتیازشون 350 شده، تازه میگه 25 درصد شیمیائی هستم.که با اون امتیازش میرفت بالای 400.منو میگی.....
خیلی نجیب و سر به زیر پاشدم اومدم بیرون و امروز بدون توجه به دخل و خرجو سایر هزینه ها و مشکلات زنگ زدم مدرسه پارسا و به معاونشون گفتم ثبت نامش کنید تا بعد بیام مدارکشو تکمیل کنم.
حالا یکی از فانتزیام این شده که از دبستان شاهد تماس بگیرن و بگن شما امتیاز آوردید و شازدتون ثبت نامه!
آما از اونجائیکه میدونم این فقط یه توهم فانتزی بیش نیست حالا به فکر یه گلریزونم!!!!
نظر مثبت شما چیه؟