پارسا فارغ التحصیل شد....
روز سه شنبه 31 اردیبهشت 92 مصادف بود با فارغ التحصیل شدن پارسای عزیز من.
جشنشون از ساعت 4/5 در سالن بانک سپه که نزدیک مدرسشون بود شروع می شد و شما نمیدونید من چه زجری کشیدم تا تونستم به جشن برسم. وقتی رسیدم هم کلییییییییییی خسته بودم.آخه از ساعت 6 صبح بیدار شدم و رفتم سرکار.ساعت 2/5 رسیدم خونه.تندتند و باعجله نماز خوندم و ناهار خوردم و آماده شدم که برم....
پارسا خونه مامانم بود و پوریا خونه خواهرم!!! باید اول می رفتم جوجه هامو از اینور اونور جمع می کردم بعد می رفتیم جشن. با تلاش فراوان بنده به موقع رسیدیم...
و اما جشن؛
مسئولین مدرسه واقعا سنگ تموم گذاشته بودن و به بچه ها و البته به بزرگترا خیلی خوش گذشت.
تنها مشکل این بود که سالن گرم بود و پارسا لپاش گل انداخته بود!
اینم عکس پارسا پیش دوستاش:
بعدش همه بچه های پیش دبستانی با هم سرود خوندن
یه گروه نمایشی اومده بودن که باعث شدن حسابی به همه خوش بگذره.
مجری نمایش چندتا مسابقه برگزار کرد که اولین کسی رو که واسه مسابقه انتخاب کرد پارسا بود
بعدش سه تا دانش آموز دیگه رو انتخاب کرد(دوتا پیش دبستانی و دوتا اولی_آخه جشن الفبا هم همزمان با پیش دبستانیا بود_)
بعد یه کلاه گذاشت رو سر یکیشون و گفت یه قدم میری جلو یه قدم میای عقب یه چرخ میزنی و بعد یه قررررررررر میدی و کلاهو میذاری سر بغل دستیت.اگه کلاه رو سرت باشه و آهنگ قطع بشه سوختی!!!
(این پلاکاردی که میبینید از اول برنامه افتاد و هرچی دستندرکارای برنامه با هر ابزاری تلاش کردن درست نشد.آخرش بیخیالش شدن. گفتم نکنه واستون سوال بشه)
اصلا انتظار نداشتم که پارسا بتونه فرز اینکارو انجام بده اما خیلی تر و فرز عقب جلو و چرخششو می کرد و یه قرررر اساسی میداد و کلاهو میذاشت سر بغل دستیش. خوب پیش رفت. دوتا سوختن و پارسا به مرحله نیمه نهائی رسید
اما در این مرحله بچم شانس نیاورد و همچین که کلاه سرش رفت آهنگ قطع شد و پارسا برنده نشد
اینم عکس کیکشون:
اینم پارسا:
اینم جایزش:
اینام عکس لوح و عکسای یادگاری و کارنامه پارسا: