واکسن 6 ماهگی
4 فروردین 6 ماهگی پوریا تموم شد و باید واکسن می زد که بخاطر تعطیلات این امر مهم صورت نگرفت. دو روز بعد بردمش خانه بهداشت. قد و وزنش انجام شد، اما مسئول واکسن نبود. گفتن برو پانزدهم بیا. اه که چقدر اینائی که تو خانه بهداشتن بداخلاقو عنقن. نمیشه باهاشون حرف زد و یا یه سوال پرسید. فوری می پرن به آدم و هرچی دلشون میخواد بهت میگن. یکی از فانتزیام این شده که یه روز که میرم این خانه بهداشته ببینم خبرنگار سرزده اومده و داره گزارش میگیره و منم پته اینا رو بریزم رو آب و حسابی زیر آبشونو بزنم و بعد تو افق محو بشم!!!
البته بجز مسئول واکسن که خانوم خوبیه!
تازه یه بارم با این دوتای دیگه یه دعوای حسابی کردم؛
از اونموقع یه کَمَکی باهام خوش برخوردتر شدن!
بگذریم!
پوریای مامانی قدش 67 و وزنش 7/5 کیلو گرم بود. بچم زوری داره نرمال پیش میره، برعکس پارسا که کلی از نرمال بالاتر بود و همینطور روند صعودی رو پیش گرفته بود. البته اینقدر که پوریا بیقراره و نق میزنه اگه پارسا هم مثل ایشون بود بهتر نمیشد.
خلاصه پنجشنبه با چند روز تاخیر بردمش که واکسن بزنه.
اولش که طبق معمول کلی خندید و بازم طبق معمول بعد از وارد شدن ضربه
10 ثانیه بعد خبرشد و زد زیر گریه! اما فرقش با همیشه این بود که اینبار دیگه ساکت نمیشد!!!
بعد از اونم که دیگه چشمتون روز بد نبینه!!!! اما بازم از واکسن 4 ماهگیش بهتر بود و کمتر گریه کرد.
وااااااای بابای مهربونشم که هلاک شد اینقدر که به من توی مواظبت از پوریا و سایر امور کمک کرد!!!!!!!!!!!!!!
از همه اینا بدتر اینکه فردا باید برم سرکار و نمیدونم چه سرنوشت شومی انتظارمو میکشه!!!