پارساپارسا، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

وروجکـــــــــــــــــــــــــای من

در جستجوی خانه

1392/3/22 15:37
842 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز به شوشوجان گفتم که با خواهرم بریم نزدیک خونه اونا چندتا بنگاه بگردیم ببینیم خونه پیدا می کنیم یا نه.15.gif آخه دیگه از اینجا خسته شدم. از طرفی هم بخوام پائیز برم مدرسه برام بهتره نزدیک خواهرم باشم. ایشون اجازه فرمودن و سپس عازم محل کار شدن. بنده هم با پوریا(پارسا طبق معمول خونه مامانم بود) آماده شدیم که بریم. حالا همیشه خدا تا سرکوچه میخوام برم زنگ میزنم آژانسا.ve3.gifدیروز انگار حکم الهی بود که صرفه جوئی نموده و با تاکسی برم.7.gif هیچی دیگه راه افتادیم. پایینتر از کوچمون یه زمین خالی هست که میونبر خوبیه و من همیشه از اونجا رد میشم. با دلی غافل و خیالی راحت و صدالبته کفش مناسب 7.gifو بدون پاشنه!قدم در زمین خالی گذاشتم. اما انگار اینبار صاحبش راضی نبود.ناگهان به طرز عجیب و وحشتناکی پام پیچ خورد و با تمام تلاشم برای کنترل شرایط خوردم زمین.463819_meltsmile.gif خدا رو هزاران هزار مرتبه شکر که پوریا هیچ آسیبی ندید.بیشتر از یکربع ساعت اونجا نشسته بودم و از درد به خودم میپیچیدم. پوریا هم نشسته بود و حسابی خاک بازی میکرد.

طی این مدت بیشتر از 50 خودرو سورای645521_Laie_68.gif 45 موتورسیکلت 232219_parssmile_v29.gif12 دوچرخه729821_Laie_76A.gif و 29 عابر پیاده و حتی بیش از 45 هواپیما و هلیکوپتر227021_Laie_43.gif  !!! از اونجا رد شدن اما حتی یک نفر دقت کنید: حتی یک نفر نیم نگاهی هم به من و این بچه نکرد ببینه چه مرگمونه.847720_girl_cray.gif گاهی فکر میکردم امان از این خانمهای متکدی که یه چادر میندازن رو سرشون و یه بچه هم میذارن جلوشون گدائی میکنن. حالا مردم ما هر زن این مدلی رو ببینن فکر میکنن گداست. اما آخه سرو وضع منو بچم که زار میزد بدبخت و متکدی نیستیم!

در نهایت به این نتیجه رسیدم که

(چقدر فاصله اینجاست بین آدمها     چقدر عاطفه تنهاست بین آدمها....) 

خلاصه لنگون لنگون و شلّون شلّون اومدم تا خونه خواهری. دردش کمتر شده بود. یه مسکنم خوردم و بعد دوتائی پاشدیم رفتیم دنبال خونه از این بنگاه به اون بنگاه. وای که وقتی قیمتا رو میشنیدم سرم سوت میکشید و کم کم داشتم از اینکه توی اون محل خونه بگیرم ناامید میشدم.بعضی خونه هام بودن که مناسب بودن اما پول پیش کم میگرفتن با کرایه زیاد که برای ما مقدور نبود.

خلاصه با ناامیدی راهی خونه شدیم که یکی از بنگاه دارها تماس گرفت و گفت براتون یه خونه پیدا شده.ما هم سریع رفتیم و خونه رو دیدیم. شاید باورتون نشه.یه خونه 120 متری با دو خواب بزرگ و یه حیاط بزرگ و عالی، خونشم خیلی تمیز بود.11.gif حتی خانوم صاحبخونه گفت موکت و پرده رو هم برنمیدارم و من کلی خوشحال شدم. قرارشد 18 میلیون رهن کامل باشه. ما آماده بودیم بریم بنگاه و اجاره نامه رو بنویسیم اما خانومه گفت باید همسرم بیاد. خلاصه فقط منتظر ایشونیم. موردش واقعا اکازیونه! دعا کنید پشیمون نشن

و اما پای من....

بعد از اونجا رفتیم بیمارستان.بعد از اینکه کلیییییییییییییییی اذیتمون کردن آخرش گفتن برید رادیولوژی خصوصی عکس بگیرید.105.gif ما هم با کلی عصبانیت و کلی درد راهی مرکز خصوصی شدیم. خوشبختانه چیز مهمی نبود فقط ضرب دیده بود. دکتر گفت میتونی گچ بگیری یا با باند کشی ببندی.diversen10.gif منم باند رو ترجیح دادم.گفت باید استراحت کامل کنی. چقدرم که من با این پوریا میتونم استراحت کنم. شاید چند روزی رفتم خونه مامانم.

کل مطالب عنوان شده صرفا جهت اطلاع بود و هیچ خاصیت دیگری ندارد! گفتم یه وقت ندونسته شب سر به بالین نذارین!!!قهقههقهقههقهقههمتحرک - جدید - تصاویر زیبا ساز - وبلاگ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان آرمينا
22 خرداد 92 20:45
واسه پاتون خيلي ناراحت شدم اميدوارم زود خوب بشيد وقتي اون منظره رو تصور ميكنم كه روي زمين بوديد و پوريا گريه كرده خيلي ناراحت ميشم. ولي واسه خونه مورد خوبيه انشالله همونطور كه دوست داريد يه خونه حياط دار گيرتون بياد


مرسی عزیزم.خونه خوبیه. جاشم خیلی خوبه اما فعلا که ازشون خبری نیست.میترسم پشیمون بشن
وحید بحرینی
23 خرداد 92 15:21
وای چه وب زیبا و دوست داشتنیه
نفهمیدم ادرسمو از کجا پیدا کردی؟
واقعا این وبه زیباست
مامانیه


به هر حال دیگه! ما اینیم.هستیم در خدمتتون
✿♡✿ مامان و بابای محمدپارسا ✿♡✿
23 خرداد 92 16:17
انشالا که پشیمون نمیشن و خونه ای که دوست داری نصیبتون میشه
همچنین انشالا پاتون هم بهتر باشه


مرسی
saghi
23 خرداد 92 17:36
الهــــــــــــی بمـــــــــیرم
خوب میشی زودتر ایشالا


حدا نکنه! واسه خونهه خوشحال باش! نزدیک مدرسه تو هم میشه دیگه.بعد با دوستات بیاید خونمون
مامان ترنم
24 خرداد 92 23:37
وای خدا بد نده .
ان شاا... زودتر پات خوب بشه.
برای خونه هم واقعا خوشحال شدم تو این دوره پیدا کردن یه خونه با شرایط خوب و قیمت مناسب سخته. ان شاا... به سلامتی.


ممنون.بهتر شدم.این چند روز خونه مامان خوردم و خوابیدم
خونه هم واقعا خواست خدا بود
زهرا مامان ایلیا
27 خرداد 92 17:29
عزیزم


مرسی
دخمـــلی شکلکــــــــــــ
27 خرداد 92 19:42
آره گلم با فتوشاپه..ولی کد گذاری میکنن و برنامه نویسی که من بلد نیستم


ممنون از راهنمائیتون
سمیرا
28 خرداد 92 1:25
سلام ، خوبی، نمیدونستم ، انشالله زودتر خوب بشی


مرسی عزیــــــــــــــــــــزم
مونس ( امیر علی و ایلیا, دوقلوهای قندعسل )
25 تیر 92 4:09
چه قدر خوندن مطلباتون واسه آدم شیرینه !!! کلی کیف میده , اصلا من شمارو لینک کردم


نظر لطفتونه