در جستجوی خانه
دیروز به شوشوجان گفتم که با خواهرم بریم نزدیک خونه اونا چندتا بنگاه بگردیم ببینیم خونه پیدا می کنیم یا نه. آخه دیگه از اینجا خسته شدم. از طرفی هم بخوام پائیز برم مدرسه برام بهتره نزدیک خواهرم باشم. ایشون اجازه فرمودن و سپس عازم محل کار شدن. بنده هم با پوریا(پارسا طبق معمول خونه مامانم بود) آماده شدیم که بریم. حالا همیشه خدا تا سرکوچه میخوام برم زنگ میزنم آژانسا.دیروز انگار حکم الهی بود که صرفه جوئی نموده و با تاکسی برم. هیچی دیگه راه افتادیم. پایینتر از کوچمون یه زمین خالی هست که میونبر خوبیه و من همیشه از اونجا رد میشم. با دلی غافل و خیالی راحت و صدالبته کفش مناسب و بدون پاشنه!قدم در زمین خالی گذاشتم. اما انگار اینبار صاحبش راضی نبود.ناگهان به طرز عجیب و وحشتناکی پام پیچ خورد و با تمام تلاشم برای کنترل شرایط خوردم زمین. خدا رو هزاران هزار مرتبه شکر که پوریا هیچ آسیبی ندید.بیشتر از یکربع ساعت اونجا نشسته بودم و از درد به خودم میپیچیدم. پوریا هم نشسته بود و حسابی خاک بازی میکرد.
طی این مدت بیشتر از 50 خودرو سورای 45 موتورسیکلت 12 دوچرخه و 29 عابر پیاده و حتی بیش از 45 هواپیما و هلیکوپتر !!! از اونجا رد شدن اما حتی یک نفر دقت کنید: حتی یک نفر نیم نگاهی هم به من و این بچه نکرد ببینه چه مرگمونه. گاهی فکر میکردم امان از این خانمهای متکدی که یه چادر میندازن رو سرشون و یه بچه هم میذارن جلوشون گدائی میکنن. حالا مردم ما هر زن این مدلی رو ببینن فکر میکنن گداست. اما آخه سرو وضع منو بچم که زار میزد بدبخت و متکدی نیستیم!
در نهایت به این نتیجه رسیدم که
(چقدر فاصله اینجاست بین آدمها چقدر عاطفه تنهاست بین آدمها....)
خلاصه لنگون لنگون و شلّون شلّون اومدم تا خونه خواهری. دردش کمتر شده بود. یه مسکنم خوردم و بعد دوتائی پاشدیم رفتیم دنبال خونه از این بنگاه به اون بنگاه. وای که وقتی قیمتا رو میشنیدم سرم سوت میکشید و کم کم داشتم از اینکه توی اون محل خونه بگیرم ناامید میشدم.بعضی خونه هام بودن که مناسب بودن اما پول پیش کم میگرفتن با کرایه زیاد که برای ما مقدور نبود.
خلاصه با ناامیدی راهی خونه شدیم که یکی از بنگاه دارها تماس گرفت و گفت براتون یه خونه پیدا شده.ما هم سریع رفتیم و خونه رو دیدیم. شاید باورتون نشه.یه خونه 120 متری با دو خواب بزرگ و یه حیاط بزرگ و عالی، خونشم خیلی تمیز بود. حتی خانوم صاحبخونه گفت موکت و پرده رو هم برنمیدارم و من کلی خوشحال شدم. قرارشد 18 میلیون رهن کامل باشه. ما آماده بودیم بریم بنگاه و اجاره نامه رو بنویسیم اما خانومه گفت باید همسرم بیاد. خلاصه فقط منتظر ایشونیم. موردش واقعا اکازیونه! دعا کنید پشیمون نشن
و اما پای من....
بعد از اونجا رفتیم بیمارستان.بعد از اینکه کلیییییییییییییییی اذیتمون کردن آخرش گفتن برید رادیولوژی خصوصی عکس بگیرید. ما هم با کلی عصبانیت و کلی درد راهی مرکز خصوصی شدیم. خوشبختانه چیز مهمی نبود فقط ضرب دیده بود. دکتر گفت میتونی گچ بگیری یا با باند کشی ببندی. منم باند رو ترجیح دادم.گفت باید استراحت کامل کنی. چقدرم که من با این پوریا میتونم استراحت کنم. شاید چند روزی رفتم خونه مامانم.
کل مطالب عنوان شده صرفا جهت اطلاع بود و هیچ خاصیت دیگری ندارد! گفتم یه وقت ندونسته شب سر به بالین نذارین!!!