سوتی های دوران کودکی...
دیروز و پریروز که تعطیل بود همگی رفته بودیم خونه مامان. جاتون خالی، حسابی خوش گذشت. کلی یاد دوران کودکی کردیم و هرکس از دیگری یه خاطره خنده دار داشت تعریف میکرد و حسابی میخندیدیم.
تصمیم گرفتم چندتا از این خاطره ها رو توی وبلاگم بنویسم.
اول از خودم شروع میکنم:
یادمه اول دبستان بودم، دهه فجر بود و من بسیار مشتاق که سرودای انقلابی رو حفظ کنم. بنابراین در رسیدن به این مقصود همت بیشمار گمارده و با تمام قوا سعی در رسیدن به هدف ماخوذه داشتم. از آنجائیکه در این مسیر پر فراز و نشیب مرشد و راهنمائی نداشتم لذا می بایست به تنهائی طی طریق نموده و در راه رسیدن به مطلوب از کوشش و خطا بهره می جستم!
بگذریم؛ یه سرود بود که میگفت: بوی گل سوسن و یاسمن آید؛ یادتونه؟
بنده از طریق شنیدار این شکلی میخوندمش:
بوی گل سوسن و یاسمن آید
عطر بهاران کنون از وطن آید
.
.
.
بگذرد این روزگار تَلَق تَلَق زد!
البته اینم تو پرانتز بگم:
این مصرعش خیلی واسم بی معنی و نامفهوم بود
ساقی جونم وقتی حدودا سه ساله بود این ترانه جواد یساری رو(که میگه صبر ایوب زمون صبر منه) این شکلی میخوند:
صَبِّ ایّولِ بَره جَبِّ منه!!!
محمدرضا اولین روز دبستان بعد از برگشتن به خونه از جلو نظام رو میگفت:
ازجلنی(ادرکنی) از چلچراغ کوشش(اجل علی ظهورک)
کلا نمیدونم خانوادگی آدمای فیلمی هستیم یا اینکه مشکل شنوائی بینمون اپیدمی شده؟! واسه خودمم سواله؟
در پایان از سایر اعضای خانواده و فامیل محترم تقاضا میشود در صورت داشتن سوتی های اینچنینی به بنده پیامک بزنند تا در این پست پیوست گردد!
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!