بعد چند روز سلام
چند روز نبودم! جاتون خالی، دلتون نخواد به شدت سرماخورده بودم و مردن داشتم.,واسه همینم نتونستم پست بذارم.
تو این چند روز کلی اتفاقای باحال افتاد که دیگه حوصلم نمیاد تعریف کنم، بمونید تو خماریش
پارسا هم بچم مریض شده و امروز مدرسه نرفته.دیشب مهمونی بودیم. همونجا هم تب داشت. دیدم حالش خوب نیست همونجا به سرویسش زنگ زدم که نیاد دنبالش؛ بعد که اومدیم خونه تو تب 39 درجه بچم به فکر سرویسشونه. میگه مامان به سرویسم زنگ زدی
اونوقتا یه بار که ما میخواستیم مدرسه نریم دیگه به هیچی فکر نمی کردیم از خوشحالی! یعنی راستشو بخواید کلا فکر نمی کردیم!!!!اونوقت بچه های حالا........اینجور بچه هائین دیگه
پوریا دیشب تو مهمونی طبق معمول کلی خندید.عمه جونشم واسش کلی اسفند دود کرد. بعد که اومدیم خونه تا ساعت 4:38 دقیقه صبح منو مورد عنایت قرار داد
امروز باباش روروکشو آورد سرهم کرد که بذارش تو روروک.هرچی میگم الان براش زوده، گوش نمیده! بعد که گذاشتیمش توش بچم بین زمینو هوا معلق شد. تقریبا اینجوری
هیچی دیگه! درش آوردیم.
بگذریم! الانم حالم زیاد خوب نیست، میخوام برم بخوابم
باااااااااای