پارساپارسا، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

وروجکـــــــــــــــــــــــــای من

نوروز مبارک

1393/1/12 17:58
705 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای گلم. سال نو مبارک با فقط 12 روز تاخیـــــــر!!!! آخالبته نسبت به 365 روز خیلی هم دیر نیست!!!! چشمکباور کنید خیلی خیلی گرفتار بودم و نتونستم بهتون سربزنم. ببقشیـــــــد!!!ناراحت

تو این مدت که نبودم دو بار پوریا شدید مریض شد. پارسا هم همینطور. اول پوریا آنفولانزای شدید گرفت. هنوز خوب نشده بود که پارسا مریض شد. پوریا یه کم بهتر شده بود اما کامل خوب نشده بود که دوباره بیماریش شدید شد.هنوزم سرفه هاش و آبریزش بینیش ادامه داره. خیلی هم دکتر بردمش و انواع آنتی بیوتیک رو به خورد بچم دادن اما بی تاثیر بوده.

 از خونه تکونی نگم بهتره! دست تنها با دوتا وروجک شیطون در حالی که سر کارم میرفتم؛ پوستم کنده شد تا خونه رو تمیز کردم. ساعت 2.30 -3 می رسیدم خونه ناهار خورده نخورده مشغول نظافت میشدم.(چقدم که نگفتم!!!) البت لازم به ذکره شام و ناهارم که می بایست به موقع حاضر می بود! تا روز 27 اسفندم که کشوندنمون مدرسه. روز 28 اسفند من حتی واسه پارسا خرید نکرده بودم. همه کارام به هم گره خورده بود. اگه آبجیم نبود که دیگه فاتحم خونده بود!همش یا میومد کمکم و دخترش مواظب پوریا بود یا پوریا رو می برد که من به کارام برسم.

القصه؛!!!! سال تحویل شد. روز دوم و سوم پارسا تب کرد و روز چهارمم دونه های آبله مرغون پدیدار شــد!!! گل بود به سبزه هم آراسته شد. یه هفته ای هم گرفتار ایشون بودیم. بدجنس خان نذاشت ازش عکس بگیرم. هر جا هم که میرفتیم مهمونی یا نمیبردیمش از ترس اینکه دیگران بگیرن یا اونقدر خجالت می کشید و اذیتمون می کرد که پشیمون می شدیم از رفتنمون!

الان دیگه خوب شده تقریبا. پوریا ولی نگرفته.میگن معمولا بعد دوهفته میگیرن.حالا نشستیم منتظر واسه پروژه بعدی!!!!

چند روزی هم رفتیم مسافرت.اول یزد و بعد از اونجا رفتیم بندرعباس و قشم. جاتون خالی، خیلی خیلی خیلی خوش نگذشت!!!!! والّا!!! چیه مگه؟ خب خوش نگذشت دیگه! قبل از سفر هرچی به شوشو میگم بابا نمیشه،وقتش نیست.پوریا اذیت میکنه.راه زیاده..... گوش نکرد  که گوش نکرد. البته بنده عادت دارم که ایشون به حرفم گوش نکنن و کار خودشونو بکنن و بعد به حرف من برسن.تمام این سالها همینطور بوده اما نمیدونم کی می خواد قبول کنه که من از رو هوا حرف نمیزنم!!!!!!!!!!!!

پوریا خیلی توی مسیر رفت و برگشت اذیتمون کرد.خب بچم خسته می شد تو ماشین. اونم پوریا که یه لحظه نمیتونه آروم بشینه.مسیر برگشتو کامل رفتم عقب نشستمو پارسا رو فرستادم جلو.تمام مدتم در حال شعر خوندنو بازی با پوریا بودم که کمتر شیطنت کنه. همسری هم تصمیم گرفتند تا هف هش سال دیگه مسافرت نریم!!!! به قول بابای دوستم: آستین ما پاره بود گفتیم الان وقت مسافرت اونم با ماشین شخصی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هنوز دچار سندرم استرس ناشی از مسافرت هستیم( این اختلال توی دی اس ام فایو در آینده خواهد آمد!!! از خانواده استرس پس از سانحه است!!!!)

خلاصه تعطیلات تموم شد و ما نفهمیدیم چطوری گذشت. امروز اولین روز آرامشمه بعد تقریبا دوماه. بالاخره فرصت کردم دو دقیقه بشینم پای کامپیوتر و بنویسم. عکسای این مدت و شیرین کاریای پوریا و گوهر افشانیای جدید پارسا رو هم در پستای آینده میذارم. خواستم بگم هنوز زنده ام!!!!چشمک

پسندها (2)

نظرات (28)

انیکا
12 فروردین 93 18:07
سلام ممنون که سرزدین راستی ادرس گذاشته بودم الان هم گذاشتم ولی درستها اااامنم از قبل شما رو لینک کردم
نفس
12 فروردین 93 20:19
زندگی مانند گیتاری است که گاهی نوای غمگین می نوازد و گاهی نوای شاد. امیدوارم زندگی ات نوای شاد بنوازدعزیزم
نفس
12 فروردین 93 20:59
امروز برایت اینگونه دعاکردم! خدایا! بجز خودت به دیگری واگذارش نکن! تویی پروردگار او! پس قرارده بی نیازی درنفسش! یقین دردلش! اخلاص درکردارش! روشنی دردیده اش! بصیرت درقلبش! و روزى پر برکت در زندگیش آمیننننننننننن
نازي مامان پورياپارسا
13 فروردین 93 4:37
الهي بميرم خواهرگلم چي کشيدي فدات شم آدم هرمشکلي داشته باشه الا مريضي بچه هااونم توتعطيلات. انشالله دسگه هيچ وقت مريض نشن گل پسرات. ميبوسمشون
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
ممنون عزیزم.شما هو گل پسراتو از طرف من ببوس
آسیه
14 فروردین 93 13:31
سلام...چه مامان باحوصله ای...موفق باشی
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
سلام.ممنون عزیزم.خوش اومدی به وبلاگ ما
نفس
14 فروردین 93 16:10
با مهربانیت معجزه میکنی ؛ من به پیامبری ات مدتهاست ایمان آورده ام !
آسیه
15 فروردین 93 23:46
باتبادل لینک موافقید؟اگه اوکی خبرم کنید
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
او کیّ عزیز
آسیه
16 فروردین 93 0:08
خو منکه نی نی ندارم... آجیمم نی نی نمیاره تا واسش از این کارا کنمو ذوق مرگ شم
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
متاسفم کاری از دست من برنمیاد میخوای من برات یکی دیگه بیارم؟!
مامان ترنم
16 فروردین 93 11:10
حالا خوبه تو اين گير ودار و مريض‌داري و خونه تكوني بازم وقت داشتي مسافرت بري عزيزم. بازم خوبه . اشكال نداره گه كمي اذيت شدي. به قسمتهاي مثبتش فكر كن. بهتر مي‌شه.
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
ای!!!! دست رو دلم نذار خواهر اصلا زمان خوبی نبود واسه مسافرت.تمام تلاشمم کردم که نریم.اما از اونجائیکه همیشه تو زندگی حرف، حرف منه!!!!! اینبارم حرف من عملی شد!
مامان ترنم
16 فروردین 93 11:11
اينا براي خودت و اينا براي گلهاي زندگيت و اينا هم براي صبر و تحمل مادرانه‌ات.
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
قربونت برم عزیزم.مرسی. اینام واسه خودتو گل دخترت
رضوان مامان رادین
16 فروردین 93 16:53
عید شما هم مبااارک... باشه عیبی نداره طفلی همسری میخواسته حال و هواتونو عوض کنه دیگه...البته فکر کنم عوض شده اما برعکس
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
اینجوریاس دیگه!!!!
آسیه
16 فروردین 93 22:08
رمز پستارو نیدی؟؟؟؟
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
بابا عزیزم وبلاگت باز نشد بوخودا.دوباره میام.
آسیه
16 فروردین 93 22:09
اوکی ...1دیگه بیار ...کارای اون نینی با من...خخخخخ
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
همش ها!!!! پوشکشم عوض میکنی؟ با شب بیداریاش؟ یه سر به پستای قبلی بزن ببین این پوریا رو چه جوری بزرگ کردم!!!!
الهه مامان یسنا
17 فروردین 93 11:43
ای جان عچب تعطیلات پرباری داشتی واقعا!!! ولی ایشالا روزهای دیگه سال پر باشه از شادی و آرامش
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
ممنون گلم.آرامش شده جزء فانتزی رویاهام!
فرزانه مامان علی اکبر
17 فروردین 93 16:21
سال نوتون مبااااااااااااااااارک مامان وروجک ها
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
ممنون عزیزم.همینطور برای شما
انیکا
17 فروردین 93 19:48
میگن پنجره دل آدمای مهربون رو به خدا باز میشه...! از اون پنجره قشنگ مارو هم "دعا" کنید.....!
مامان بیتا و تینا
17 فروردین 93 20:25
سلام عزیزم سال نو مبارک خدا قوت مامانی جون...........خسته نباشی انشاالله همیشه به سفر و خوشی خانم گل ما اپیم
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
اوکی.اومدم
آسیه
17 فروردین 93 20:38
اکثر پستارو خوندم...کمش مونده باجه...همش با خودم...من خیییییییییلییییییی حوصله نی نی هارو دارم... البته به گفته بقیه
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
خوبه.پس به فکر باشم میام وبلاگت واست نظر بذارم کد امنیتیش باز نمیشه
آسیه
17 فروردین 93 21:03
مگه میشهههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اولین کسی هستی که میگه باز نیشه منتظرماااااا...آپم
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
آپتم خوندم. جالب بود اما بوخودا وا نیمیشه. چند بار سر زدم. ایمیل بده بفرستم برات.
آسیه
17 فروردین 93 21:04
البت آپ اصلی که باس ببنی امشب 12 شب به بعده...
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
باع شه.می سریم بهت(همون سر میزنیمه!)
آسیه
17 فروردین 93 22:09
عیبی نداره خو...همون بیای بخونی خوبه... شانسه آخه ما داریم؟؟؟؟؟؟؟
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
والّا چه عرض کنم؟!
بهار
18 فروردین 93 0:33
سلام عزیزم سال نو مبارک دوست گلم میتونید با عضویت در فروم سنیــا و گذاشتن 30 پست، تقویم 4 فصل A3 با عکس دلخواهتون ( نمونه کارها تو سایت هست ) هدیه بگیرید و بعد از اون با معرفی 10 کاربر فعال و ثبت نامشون در فروم قالب وبلاگ کاملا سفارشی با عکس کوچولوتون هدیه بگیرید. لینک فــــروم سنیا : www.seniya.ir/forum لینک نمونه تقویم های سنیا: http://seniya.ir/?p=200
آسیه
18 فروردین 93 0:35
حالا خداروصد هزار مرتبه شکر که شد نظر بزاری... نه ننه جان...کجام خودشیفتس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ والاااااا
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
چه عرض کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آسیه
18 فروردین 93 0:39
واااااااااااااایییییییییییی...مبارکهههه اون که بلهههههههههه...شدییییییییدممممم جیگرن... خوش به حال آقای الان شما و آقای آینده ما
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
مرده ی آقای آینده ی شما هستم!!! کدوم مرد خوشبختی ینی میتونه باشه؟
آسیه
18 فروردین 93 0:41
الانه میرم موخوونم
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
نظر یادت نره بالام جان(این لغت به جون خودم نمیدونم کجائی بود!!!)
آسیه
18 فروردین 93 9:53
یخده صب کنی می فهمی اون مرد خوشبخت کیه
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
قراره سوار بر اسب بیاد؟! امسال سال اسبه.اگه امسال نیاد میره تا 12 سال دیگه ها!!! بگو بجمبه!
آسیه
18 فروردین 93 20:40
سوار بر اسب نخواستیم...سوار بر دوچرخه هم بیاد ماراضیم...فقط بیاد کوفتییی والاااا
مامان پارسا و پوریا
پاسخ
میخوای برم سروقتش مجبورش کنم زودتر بیاد پسره ی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــوق؟
آسیه
19 فروردین 93 22:00
آره والا خواهر...ممنون میشم