جشن تحصــــیل پــــارســـا(با تم باب اسفنجی)
بعد از کش و قوسهای فراوان و بعد از شدن نشدنهای بیشمار و پس از چرتکه انداختنها و دو دوتا چارتا کردنهای بسیار بالاخره روز جمعه سوم آبان برای پارسا جشن تولد یا بهتر بگم جشن تحصیل گرفتیم.
تولدش که یکماهی بود گذشته بود!
بنابر توفیق یه کم(خیلی کوچولو کم) اجباری تصمیم گرفتیم روز جمعه واسش جشن بگیریم.حالا کی این تصمیم مهم اتخاذ شد؟شنبه! بنده نیز که تا ساعت حدود 4 سرکار تشریف داشتم! فـــــــــــــــــــک کنیــــــــــــــــد!!!
اگه خواهرهای عزیزتر از جان نبودن که دیگه هیــــــــــــــــــــچ! و صد البته خواهر زاده های مهربان
واقعا توی مقدمات، برگزاری و مراسم تلخ پس از برگزاری! کمک بزرگی بودن.البته صحیح اینه که بگم من توی برگزاری این مراسم یه کمک کوچیکی بهشون کردم!
حالا به روایت تصویر بگم فک کنم بهتر باشه.
در ابتدا تدارکات قبل از جشن:
از چند روز قبل که مشغول تهیه و تدارک بودیم با خواهری که بماند! ساقی جونمم که از یه روز قبل واسه تزئینات و باقی کارا اومد.دوتائی مشغول درست کردن ریسه ها هستیم.پارسا اومده این تصویرو نشون میده و میگه:
مامان خواستم درش بیارم اینجوری شد!
حرفp رو نگاه کنید!
چند دقیقه بعد میگه : مامان من یکی از بادکنکا رو ترکوندم! میگم:به به! دیگه چه دسته گلی به آب دادی؟! میگه: هــــــــــاهــــــــــــاهـــــــــــــا! شوخی کردم! این بچه نمیگه قلب من با باطری کار میکنه و مثل اون بادکنکه یهو میترکه!
داشتیم برچسب بشقابا رو میزدیم.پارسا از ذوقش اومد و همه بشقابا رو گرفتو خودش برچسب زد.البته چون پوریا هی بهش حمله ور میشد! رفت روی میز کامپیوتر نشستو درستشون کرد:
این عکسا هم از تدارکات جشن:
و صد البته نقش بسیار مهم پـــوریا:
و این هم بخشی از تزئینات:
و این هم کارد برش کیکه با اثر انگشتهای بسیار!
بخشی از هدایا:
دستمال کاغذی:
کیکش:
و این هم عکس پارسا قبل از اومدن مهمونا:
و البته عکس این مدلی هم داشت!
پاسا و محمدمعین
از سمت چپ:پرهام، امیررضا، مهدی
یعنی مگه میشد این بچه ها رو جمع کنی که فقط یه عکس ازشون بگیری! از 500تا عکسی که ازشون گرفتیم و خوب نشد چندتاشو واستون میذارم که فک نکنید دروغ میگم!!!
باز این دوتا عکس که حواسشون به فشفشه ها پرت شده بهتر افتاده!
و حالا پــوریا و شاهکاراش!
خوب دقت کنید به دست پوریا!
و این هم نمائی از شاهکار پوریا جان!
عصرونه هم سالاد الویه درست کرده بودم با نوشابه.اینجا هم کارشناس مراسم مشغول نظارت بر کیفیت عصرونه هستن:
و در اینجا کیفیت مورد تایید بود و مشغول میل کردن هستن این جیگــــــــــــر عمه
این هم صحنه ای از مراسم بعد از برش کیک! همزمان با برش کیک توسط پارسا یکی از این بمبای شادیه؟! اسمشم نمیدونم(بین خودمون باشه!) خلاصه از اونا که توش پوله، زدن.پارسا هم کارد رو توی کیک رها نموده و دوید دنبال پول جمع کردن!
پارسا و کادوهاش(البته بیشترش نقدی بود)
و در پایان صحنه کوچکی از ویرانی های پس از جشن!!!!!