پارساپارسا، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
پوریاپوریا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

وروجکـــــــــــــــــــــــــای من

چـــندتـــــــا عکـــــس و خاطره

1392/6/21 22:56
982 بازدید
اشتراک گذاری

این عکس پارساست که واسه تولدش توی ویترین نی نی وبلاگ گذاشتم

 

سید پارسا میرحبیبی

اینام عکســــــای پـــوریا هستــــن:

اینجا که سرپـــا ایستاده(البته در پرانتز باید بگم پوریا از شروع نه ماهگی سرپا ایستاده اما تنبل خان هنوز راه نمیره! البته چند روزیه که کمی پیشرفت کرده و دو سه قدم برمیدارهقلبماچ):

پوریا وروجک

پوری وروجک

اینجا هم که روی میز غذاش نشستهبغل

پوریا فضلی

پوریا فضلی

پوریا رو تا میذاریم توی میز غذاش در عرض یک صدم ثانیه میاد و این رو میشینه، بعد شروع میکنه به اجرای حرکات آکروباتیک!!!! و همینطور روی میز پا میشه سرپا و بعد کلی خوشحالی میکنه و واسه خودش دست میزنه!

کلا سرپا که می ایسته کلی ذوق میکنه و واسه خودش در نوشابه باز میکنه!ابرو

الان دیگه بای بای کردن رو به خوبی یاد گرفته و در موقع مناسب استفاده می کنه! آخه قبلا موقع خواب یا جائی رفتن و یا غذا خوردن بای بای میکرد اما موقع خداحافظی اصــــلا!

کلاغ پر رو هم تا حدی یاد گرفته و انگشتشو میذاره زمین اما بلند نمیکنه! من که انگشتمو میذارم زمین دست منو بلند می کنهقهقهه وقتی هم میگم کلاغ؟ بجای اینکه بگه پــــر،  میگه کـــــــــــــغخنده بابا رو هنوز یادنگرفته! میخواد بگه کلاغ! فکر کنم قسطنطنیه رو زودتر از بابا و مامان یاد بگیره!قهقهه

اتل متل رو هم بلده و با دست میزنه روی پای خودش و من؛ اما با تمام قدرت این کار رو می کنه!

این بود خاطرات مـــــــــــاعینک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان آرمينا
22 شهریور 92 0:17
آفرين پوريا جون


مرســــــــــــی
saghi
22 شهریور 92 11:28
ایـــــــــــ جونمـــــــــــــــ چقد ناز شدهـــــــــــــــ


✿♥✿ محمدپارسا دردونه ی مامان و بابا ✿♥✿
22 شهریور 92 12:51
سلام ممنون به ما سر زدید تولد آقا پارسای گلم مبارک باشه با تاخیر
آره محمد پارسا هم فعلا فقط می ایسته و هر از گاهی یکی دو قدم بر میداره ولی من خیلی دوست دارم زود زود راه بیفته


همه میگن راه بیفتن اوضاع بهتر میشه، بخصوص برای پوریا که فوق العاده شیطونه.حداقل کمتر میخوره زمین!
مامان ترنم
23 شهریور 92 7:35
فکر کن واقعا قسطنطنیه رو زودتر از بابا و مامان یاد بگیره.
جان من بيا و اين كلمه قسطنطنيه رو باهاش كار كن.


آره، حنمــــا حالا من واسم زیاد مهم نیست که مامان یاد بگیره.چون بعدش اونقدر تکرار میکنه که کلافم میکنه. پارسا که یاد گرفته بود بگه مامان اونقدر میگفت تا میگفتم: یامــان!!!! واسه باباش خیلی مهمه که بگه بابا.اونقدرم حرص میخوره که نمیگه بابا وقتی دارم باهاش حرف میزنم مثلا میگم کلاغ پر یا ببعی میگه... فورا بابائیش میگه:بجای این چیزا بابا یادش بده
منم مخصوص چیزای دیگه میگم حرصش دراد.اینقذه حـــال میده
مامان ترنم
23 شهریور 92 7:39
حالا چرا اينقدر براي راه رفتن پوريا عجله داري؟؟ فكر كنم كلا پسرها از دخترها ديرتر راه بيفتن.


البته نسبت به بعضی دخترا که دارم میبینم بازم سریعتره! نسبت به بچه های خانواده خودمون یه کم شله! گرفتی که نکته رو!
پريسا
23 شهریور 92 13:56



مامان ترنم
24 شهریور 92 7:49
تم خيلي قشنگي انتخاب كردي. الگوهاي زيادي توي اينترنت مي‌توني پيدا كني. اگه مي‌خواي ايميلت رو برام بفرست تا چند تا عكس برات بفرستم. راستي سعي كن بيشتر از برچسب باب اسفنجي استفاده كني چون هم به صرفه است و هم راحت تره.


اتفاقا کلی برچسبشو خریدم! ممنون میشم عزیزم.میفرستم برات
مامان ترنم
24 شهریور 92 8:27
راستي اگه دوست داشتي يه عكس از پارسا هم برام بفرست تا يك سري ليبل بشقاب برات با عكس پارسا بفرستم.

مرســـــــــــــــی
الهه مامان یسنا
26 شهریور 92 11:07
آخی چه بامزه شده تو این عکسها


هیراد و عمه لیلاش
26 شهریور 92 23:45
راه رفتنت مبارکه پوریا جونم
انشالله که پسر خوبی باشی و کمتر کارهای خطرناک بکنی


امــــــــــــیدواریــــــــم
فاطمه
29 شهریور 92 17:40
سلام آپم
مامانه پارسا
2 مهر 92 12:33
مهسا مامان صدرا جونی
14 مهر 92 0:09
چه نگاه های شیطنت آمیزی....
قربونت عسیس خاله