بالاخره اومدم...
سلام دوست جونام. چند وقته اینقده سرم شولوغ پولوغه که باور کنید موهامم شونه نزدم چه برسه که به وبلاگم سر بزنم.
توی این مدت اتفاق زیاد افتاده، پارسا زیاد نطق بالاتر از سنش کرده!!! پوریا شیرین کاری و شیرین زبونی زیاد داشته.منم گرفتاری زیاد داشتم! حال کردید؟! به خودم که رسید چی شد!!!
پارسال این موقع ها یادتونه؟ عمل کردم؟ خیلی به خاطرش اذیت شدم.چند سال بود که باهاش درگیر بودم. حالا امسال دیگه اون مشکل رو ندارم اما مشکلم با سر درد و سرگیجه شروع شد. البته کمرم هم درد داشت. اما چون مسکن های خیلی قوی واسه سرم می خوردم انگار درد کمرم آروم میشد. اما بازم درد داشتم. تا اینکه از دست سر دردام رفتم دکتر؛ گفتم بذار درد کمرم رو هم بگم. بعد از تست عصب عضله پزشک محترم فرمودند که مهره پنجمم دیسک داره! بــــــعـــــله دوستان! گل بودیم!!! به سبزه هم آراسته شدیم!!! خخخخخخخخ
خلاصه دکی فرمودن 10 روز استراحت مطلق(توجه شود: بنده با پوریا گلی باید 10 روز فقط بخوابم!!!!) داشته باشم و بعدش ام آر آی بدم. الانم که می بینید تونستم بیام بنویسم واسه اینه که چند روزه که مرخصی ام! اما دریغ از لحظه ای استراحت! اما بازم خوبه.حداقل تا تفرش نمیرم. از زمان شروع درمان سر دردم چون دیگه مسکن نخوردم درد کمرم خیلی شدید شده. توی اون چند روز که تا مرخصیم فاصله افتاد و می رفتم سر کار دیگه به فرمهین که می رسیدم نمیتونستم دردشو تحمل کنم. دیگه نمی تونستم آروم بشینم.حالا ماتم گرفتم واسه بعد مرخصیم! دکتر گفت نامه میدم که برات کمیسیون تشکیل بدن بیای نزدیکتر.اما هیچ امیدی به پزشکای کمیسیونمون ندارم! شما تو روخدا واسم دعا کنید. من که گرفتار این درد شدم لااقل یه خیری توش باشه!!!