عکسای تولد
شاید باورتون نشه اما من میخوام یه کارو به موقع انجام بدم!!!! اصــــــن از من بعیده!
بریم سراغ عکسای تولدمون.امروز عصر مامانم خونه نبود گرفتم نشستم تو خونه وخت پیدا کردم این عکسا رو بذارم!مدیونید فک کنید من هر روز خونه مامانمم!
اول کیکشون
تولد دو سالگی پوریا فضلی
البته عرض کنم خدمتتون که این فقط به قول پارسا یه تولد فرمولی بود(اگه یادتون باشه پارسال تو جشن تولدش اینو گفت) واسه همینم خیلی تزیینات و سایر چیزا کامل نیست.به بزرگواری خودتون ببخشید
قبل از تشریف فرمائی کیک :
این امیررضای شیطون رو هیچ جور نمیشد آروم نگه داشت.هرعکسی که مینداختیم اثری ازش تو عکس بود! ما هم جز تزئینات حسابش کردیم دیگه!پوریا سراغ هرچیزی که میرفت فوری می رفتو ازش میگرفت!
موقع فوت کردن شمع یاد خانوم شیرزاد افتاده بودیم! دقیقا امیررضا رسالت خطیر فوت کردن شمع رو به عهده گرفته بود و چندین عکس انداختیم تا موفق شد پوریا شمعشو فوت کنه!بچه داداشم که عزیزه! آدم دلش نمیاد بهش چیزی بگه
به چهره پرشیطنت پوریا دقت کنید!
و اینجا....
طی یک عملیات انتحاری اومد شمعشو خودش فوت کرد.بچم زبله! به خودم رفته
پوریای شکمو از روی کیک یه آبنبات چوبی برداشته و داره گریه می کنه که براش بازش کنیم:
حالا پارسا بهتره؟؟؟؟؟؟!!!!! پفکا رو تو دستش نگه داشته!یکی نیس بگه زن چقد به این بچه ها سختی میدی هیچی براشون نمیگیری که اینطوری آبروریزی میکنن؟؟؟؟والّا!!!!
و حالا پوریا:
شما به این پفکای نیم خورده زیاد دقت نکنید! این چیزا تو خونه ما کاملا طبیعیه!
و کیک بریدن پوریا:
این پاهای معلق در هوا هم پاهای مبارک امیررضا جان هستن!
و پارسا ضزبه نهایی رو به کیک وارد کرد:
کادوهاشم که همه رو قبلا دریافت کرده بود. منم حال نداشتم دوباره کادوشون کنم بذارم جلو میز!
ممنون از توجهتون.تا پست بعدی شما رو به خدای بزرگ می سپارم(اخباری شد)