عنوان واسش ندارم....
دوست جونام سلام. چند وقت نبودم! می دونید که چقد سرم شلوغ پلوغه! صبح قبل ساعت 6 بیدار میشم و شال و کلاه می کنم واسه رفتن به تفرش. خیر ندیده ها ساعت کاری رو هم که اضافه کردن.همین باعث شده که واسه برگشتن نتونم با همکارم که ماشین داره برگردم. آخه ایشون آموزش ابتدائیه و نیم ساعت زودتر تعطیل میشن. بقیه همکارام که ماشالّا!!!! همگی رفتن مرخصی زایمان! هماهنگ کرده بودن ناکثا!!!!
تا برسم خونه ساعت حدود 3 میشه! ناهارمو خورده نخورده باید به درس و مشق پارسا رسیدگی کنم. ظرف بشورم.تمییز کنم.روزا هم که خیلی کوتاهه! زود شب میشه.شام درست میکنم و همینطور ناهار فردا رو. در حین کار کردن با پوریا صحبت میکنم.شعر میخونم واسش و باهاش بازی میکنم. نه فرصت استراحت دارم.نه وقت دارم برم خرید.حتی مدت زیادیه که پیش پزشکمم نرفتم! پوریا هم که خیلی خیلی شیطون شده.مدام خونه رو بهم می ریزه و بعد میگه جم جور!!!! هرچی اسباب بازی داره رو میریزه وسط اتاق! تازگیا همه کشوها رو هم میریزه بیرون! کم خودم کار دارم! به قول تفرشیا زلزلک! هی کار واسم می تراشه! اما از حق نگذریم خیلی خیلی شیرین شده.
خلاصه! تا آخر شب به کارام می رسم و در نهایت باید تغذیه پارسا و لباساشو آماده کنم واسه فردا.همینطور تغذیه و وسایل پوریا رو.آخه بچم میره مهد.زیادم مهد رو دوست نداره! باباجونشم همش غر میزنه! و بنده هم همش غرغراشو تحمل می کنم!!!! چاره ی دیگه ای هم ندارم البته!
امسال هم مثل سالهای گذشته خیلی رفتم دنبال انتقالی اما بازم مثل سالهای گذشته بی نتیجه بود.دلیلشم کاملا روشنه! بنده توی هیچ اداره و ارگانی پارتی ندارم!!!!!!!!!! به همین سادگی!
شاید باورتون نشه اگه بدونید امسال من بخت برگشته نیروی مازاد حساب می شدم بازم با این وجود با انتقالیم موافقت نکردن! آخه یه مشاور از قم انتقالی گرفته واسه تفرش و از طرفی بخشنامه از وزارتخونه اومده که مشاور برای ابتدائی و راهنمائی ممنوعه و مازادشون باید برن آموزگاری.ما هرچی گریه زاری کردیم که بابا ما رو بفرستید آموزگاری قبول نکردن! یعنی اداره کل مشکل نداره.اداره تفرش قبول نمیکنه. خیلی دلم ازشون پره. از اداره کل قول دادن سال آینده هرجور شده حتی بدون موافقت تفرش بهم انتقالی میدن اما من اصلا به وعده های سرخرمنشون دلخوش نیستم.از این قولا هر سال میدن وبازم سال بعد من باید جونمو بگیرم کف دستم و هر روز راهی یه جاده پیچ در پیچ بشم! باور کنید دیگه جون ندارم. امسال داره خیلی بهم فشار میاد. از اول مهر دوباره دردام شروع شده! باور میکنید توی تابستون اصلا احساس درد نداشتم؟! حتی سردردای میگرنی و تپش و درد قلبمم باز عود کرده! اصلا من به هوای تفرش آلرژی دارم. بابا! من میخوام توی همین هوای آلوده اراک باشم! به کی بگم؟؟؟؟؟؟!!!!! قسم خوردم اگه انتقالیمو ندادن استعفا میدم.دیگه نمیتونم! دچار فرسودگی شغلی شدم!!!!
دوستان شما هیشکدومتون تو آموزش پرورش آشنا ندارین سفارش منو بکنه؟! والّا!!!!!!!!!! کار ما با ضابطه به هیچ جا نمیرسه!